کمر درد
چند شب که پارمیس دیگه سرجاش نمیخوابه چند شب پیش که اومد پیش من بخوابه بهش گفتم برو تو تختت بخواب دیگه گفت وقتی تو تختم میخوابم کمرم درد میگیره من دیگه چیزی برای گفتن نداشتم دیروز هم خونه ی عزیز بودیم عمه جان برای پارمیس فنجون نلبکی خریده بود انقدر قشنگ بازی میکردی برای همه چایی ریختی بابایی از سرکار اومد براش چایی ریختی خستگیش دراومد ...
نویسنده :
مامان مژده
15:02