عشق مهد کودکم
از روزی که مدرسه ها باز شده پارمیدا میره مدرسه پارمیس هم هر کاری که
خواهرش میکنه انجام میده کیف پارسال پارمیدا رو پر از دفتر و مداد و اسباب
بازی کرده همه جا با خودش میبره دیروز ظهر بعد از رفتن پارمیدا به مدرسه
ما هم رفتیم بیرون کیف خرگوشیشم هم انداخت رو کولش رفتیم توی کوچه بعدیمون
مهدکودک که پارمیس میگه مهد کودک من پارمیس گفت :مامان منو میبری
مهد کودک من! من هم که خوشم اومد از گفتنش بردمش مهد .
پارمیس سریع بدو کرد رفت تو کلاس پیش بچه ها شعر خووندن دست میزدن
خلاصه دو ساعتی مهد بود بعد رفتم دنبالش نمیومد تا آوردمش خونه چند
ساعتی طول کشید!
کیف امسال پارمیدا بزرگ چون درساشون اول سال کمه کیف پارسالشو
دوباره گذاشتم که ببره وسائل پارمیس رو خالی کردم کتابای پارمیدا رو گذاشتم
پارمیس هم گریه که کیف خودم بود من هم کیفی که شرکت بابایی به
پارمیدا جایزه داده بودن رو دادم بهش انقدر خوشحال شد که نگو شب برای
خواب بغلش کرده بود و بوسش میکرد روی کیف عکس کیتی داره