پارمیس جون پارمیس جون، تا این لحظه: 12 سال و 10 ماه و 9 روز سن داره
پارمیدا جونپارمیدا جون، تا این لحظه: 17 سال و 9 ماه و 5 روز سن داره

شیرین دخترهای من

امروز دوم تیر ماه سال ۱۳۹۹ است پارمیس میره کلاس چهارم و پارمیدا کلاس نهم خیلی وقته نیومدم وبلاگ پست بزارم

شستن گوشی

چند روز پیش پارمیس افتاده بود به شست و شو   از عروسک شروع کرد تا اینکه دیدم ناپدید شده     یکم دقت کردم دیدم صدا از  دست شویی میاد گوشی منو گرفته بود زیر شیر آب گفتم چکار میکنی ؟ گفت:گوشیت کثیف بود ! شانس آوردم درست شد وگرنه تا اطلاع ثانویه گوشی نداشتم ...
18 ارديبهشت 1393

نمایشگاه در سالهای گذشته

درسال 87 پارمیدا رو بردم نمایشگاه که خیلی خوشش اومد ونقاشی کرد و جایزه گرفت. نمایشگاه کتاب سال 88 پارمیدا لباس محلی پوشید ازش عکس انداختم.   نمایشگاه سال 92 پارمیس کوچولو بود اجازه نمیدادن نقاشی کنه ولی بهش بادکنک دادن.                                                                 اینم اولین کتابی که پارمیدا 1 سال و نیمش بود براش خریدم. ...
14 ارديبهشت 1393

تلفنی حرف زدن

دیروز پارمیس گوشی تعمیری باباشو برداشته بود الکی حرف میزد خیلی قشنگ احوال پرسی میکرد که من باورم شده بود دیگه حرف زدنش بهتر شده به من میگه آجی جون منو کنده (منظورش اینه که منو حرص میده)  دیگه همچی میفهمه کاراشو خودش میکنه  لباساشو خودش میپوشه  خودش درمیاره  کفششو خودش میپوشه  دوست نداره کمکش کنم  مسواک میزنه تو دست شویی مثل بزرگا میشینه    وارد جایی میشه اول سلام میکنه     غذاشو خودش میخوره       ...
9 ارديبهشت 1393

حرف های بامزه

سمنو:سنمنو   افسانه:ابسانه       جمعه:جمله          مسواک:مسداک    آماده:آدامه    علیرضا:عریرضا    چسب:چبس    پتو:دبتو   پیراهن:عروسی چکش:بشکن بشکن         نگاه کن : نقاه کن             حرف گ : ق   ...
9 ارديبهشت 1393

اصفهان

 برو ادامه ی مطلب اینجا یکی از شهرهای اصفهان است که ما خیلی توش خاطره داریم ساحل و پارمیدا   اینجا یک کوچه ی خیلی قدیمی هست که ما خوشمون اومد مخصوصا اون در قدیمی ایجا هم گرمابه ی شاهزاده است میدان امام پارمیس و آراد اینجا هم سیتی سنتر اصفهان ...
24 فروردين 1393

شیرین زبونیای پارمیس 8

امروز پارمیس میگفت : مامان بریم خونه ی عمو پورنگ ؟موهامو خوشگل کنم عروس بشم !انقدر با هیجان میگفت که من هم باورم شده بود بعد پارمیدا رو بوس کرد گفت: آجی پارمیدا رو خیلی دوسس دارم دختر خوب و نازنینه فرشته ی روی زمینه ! بعضی وقتا اینجوری عاشق میشه بعد چند دقیقه رفت چوب رخت آویزشو آورد زد زمین به پارمیدا گفت :مگه نگفتم مشتاتو بنویس بعد هر چی من میگفتم مثل معلما تکرار میکرد میگفت مشتاتو بنویس تا نزنم دختر خوبی باش تا جایزه بدم باشه آفرین   ...
18 فروردين 1393

شیطونی

پارمیس هم همه جا بدو بدو میکرد و اصلا حرف گوش نمیکرد که باعث شد در سی و سه پل توی گلا زمین بخوره خیلی گریه کرد همش میگفت لباسم لباسم ...
16 فروردين 1393