شیرین زبونیای پارمیس 8
امروز پارمیس میگفت : مامان بریم خونه ی عمو پورنگ ؟موهامو خوشگل کنم عروس بشم !انقدر با
هیجان میگفت که من هم باورم شده بود
بعد پارمیدا رو بوس کرد گفت: آجی پارمیدا رو خیلی دوسس دارم دختر خوب و نازنینه فرشته ی روی
زمینه ! بعضی وقتا اینجوری عاشق میشه بعد چند دقیقه رفت چوب رخت آویزشو آورد زد زمین به
پارمیدا گفت :مگه نگفتم مشتاتو بنویس بعد هر چی من میگفتم مثل معلما تکرار میکرد میگفت مشتاتو بنویس تا نزنم دختر خوبی باش تا جایزه بدم باشه آفرین
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی