حمام
امروز رفته بودیم خونه ی مامان جون که موهامو رنگ کنه کارمون که تموم شد
با پارمیس رفتیم حموم خودم اومدم بیرون پارمیس موند تا با مامان جون بیاد بیرون
یکدفعه پارمیس در رو از داخل قفل کرد دیگه نمی تونست در و باز کنه
ما موندیم چکار کنیم هر چی بهش میگفتیم قفلو بچرخون نمیتونست
آخر باباجون دستگیره ی در و باز کرد باز هم نشد بهش گفتیم کلید رو از زیر در
بده خیلی فاصله ی در تا زمین نزدیک بود دست رد نمیشد باباجون با پیچ گوشتی
کلیدو گرفت درو باز کرد و پارمیس خانم انگار نه انگار اتفاقی افتادهعین خیالش
نبود
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی